شبکه افق - 2 تیر 1401

دوقطبی "مدرن _ سنتی"، دروغ بزرگ ایدئولوژی

نشست(شالوده شکنی ده "دو قطبی کاذب")_ دانشگاه علوم پزشکی تهران_۱۳۹۱

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت خواهران و برادران عزیز. دوستان فرمایشی داشتند که حالا نمی‌دانم به شکل کتبی و شفاهی هرطور خودتان صلاح می‌دانید در خدمت‌تان هستم. اولین این قیدی که ایشان در این بحث‌شان آوردند که مسئله اصلی مسئله "فرهنگ‌سازی" است و در واقع، مسئله ریشه فرهنگی دارد و نه ناگهانی است و نه دستوری است. به این قضیه خیلی توجه کنید البته قوانین اجتماعی یعنی همان الزام‌های اجتماعی، الزام‌های طبیعی و اقتصادی خودش در ساختن سبک زندگی دخالت دارد اما مسئله اصلی مسئله درونی است یعنی سبک زندگی هر نوع تغییری مثبت و منفی بخواهد در آن بوجود بیاید از سبک تفکر شروع می‌شود. یک وقت می‌گوییم سبک به نحوی که شامل الگوی شخصی زندگی هم بشود به این معنا هم هر کدام از ما و شما هم یک سبکی در زندگی شخصی‌مان داریم یعنی خصوصیات اخلاقی و رفتاری ما با همدیگر، تفاوت‌هایی دارد. گاهی هر خانواده‌ای یک سبکی دارد لذا شما می‌بینید گاهی دوتا خانواده همسایه، هم‌مذهب، فامیل، برادر و خواهر سبک زندگی‌شان با هم متفاوت است.

ولی این سبکی در این‌جا از آن بحث می‌کنیم مقداری عام‌تر است و شامل الگوهای فکری و رفتاری است که اکثریت یا همه مردم در یک جامعه‌ای که پیوندهای تاریخی و سنتی با هم دارند بر اساس آن می‌اندیشند و رفتار می‌کنند یعنی تقریباً یک نوع شباهت ارزشی و ارزش‌گذارانه در رفتارشان وجود دارد. الآن نسبت به 50 سال پیش یا صد سال پیش تنوع در سبک‌های زندگی خانوادگی، شخصی، شهری و محلی خیلی بیشتر شده است یعنی شاید اگر می‌خواستند روش زندگی ما و شما را طبقه‌بندی کنند یعنی پدربزرگ و مادربزرگ‌های ما را تعداد تقسیم‌ها ساده‌تر و کمتر بود. الآن تقسیم‌ها پیچیده‌تر و بیشتر شده است. البته این چندتا علت دارد یکی‌اش خود تفاوت و تنوع و تکثّری است که در روش‌های زندگی بطور طبیعی بوجود می‌آید وقتی ابزار زندگی و نوع اقتصاد، صنعت، مناسبات اداری، اجتماعی، آموزش تغییر می‌کند طبیعتاً تنوع سبک‌ها بیشتر می‌شود بخصوص وقتی که ارتباط با فرهنگ‌های دیگر برقرار می‌شود یعنی مثلاً یک مردمی در سال چند میلیون نفر سفر خارج از کشور می‌روند در روز چند میلیون نفر از طریق اینترنت با جوامع دیگر و فرهنگ‌های دیگر در ارتباط هستند. فیلم‌ها، بخصوص نظام آموزشی و رسانه‌ای خیلی در انتقال سبک زندگی نقش دارد. خب این‌ها مسائل روشنی است آنچه که می‌خواهیم بگوییم بحث دیگری است. شدت‌های مختلف، ملت‌های مختلف مثل ما را که ضعیف شدیم به لحاظ فرهنگی، اقتصادی، علمی، سیاسی، نظامی آسیب‌پذیر شدیم و به تدریج تحت سلطه دولت‌های دیگری قرار گرفتیم به ما گفتند شما مخیّر هستید بین دو سبک زندگی کلی انتخاب کنید! و در هر کدام از آن‌ها از خیر ارزش‌ها و مسائل باید بگذرید. حالا بعضی از خصوصیاتی که برای این دو سبک آوردند من اجمالاً اشاره بکنم تا بعد ببینیم که نخستین وظیفه ما در این دوره که دوره تمدن‌سازی نوین اسلامی است چیست؟ البته این بحث سبک زندگی چون شامل همه ابعاد زندگی می‌شود اصلاً چیزی نیست که چند نفر بخواهند در چند جلسه بگویند. این شامل اصلاحات عقلانی و اخلاقی در طرز فکر توده ما و مدیریت‌های ما، همانطور که گفتند از سبک لباس پوشیدن، رژیم غذایی و رفتارهای ارباب رجوع، مدیریت و استاد و شاگرد و همسایه و در واقع درون یک سه ضلعی که یک ضلع آن اخلاق است، اصلاح مناسبات اخلاقی و یک ضلع آن حقوق است. حقوق دولت و شهروند، حقوق ملت و امام، حقوق راعی و رعیّت، حقوق همسایه با همسایه، حقوق متقابل، حقوق استاد و شاگرد، حقوق خریدار و فروشنده، موجر و مستأجر، زن و شوهر، والدین فرزندان و... یعنی این را به همه چیز تعمیم می‌دهیم. هرچه که امروز در علوم اجتماعی به نام نهادهای اجتماعی می‌شمارند مشمول این سبک زندگی و اصلاحات مربوط به آن می‌شود. بنابراین یک بحث خیلی درازدامنی است باید واقعاً صدها و هزاران محقق، حوزه و دانشگاه، ابعاد مختلف آن را تجزیه کنند و مدام روی آن بحث بکنیم و اصلاً به یک معنا هدف دین همین بوده است انبیاء برای همین آمدند. آمدند به ما سبک زندگی بیاموزند که عقل تجربه در چه مسیر به سوی چه اهدافی فعال بشود و چگونه مناسبات اجتماعی رعایت بشود. اما این الگویی که 100- 150 سال است در ذهن ماها تحمیل کردند یعنی از ذهن پدربزرگ و مادربزرگ‌ها و حتی یک نسل قبل از آن‌ها و همین‌طور دارد نهادینه می‌شود و تا الآن هم ادامه دارد سه –چهارتا پشت صحنه دارد که بعضی‌ها به آن توجه ندارند گفتند ما یک سبک زندگی سنتی داریم که این مذهبی است غیر عقلانی است توجه به حقوق ندارد اهل دخل و تصرف فعالانه و طبیعت و تاریخ نیست منفعل است اصلاً تصرّف در عالم را مشروع نمی‌داند به این نگاه سنتی است که به اصطلاح نگاه قدسی به جهان و انسان است.

یک سبک نگاه هم، نگاه عرفی، سکولار و مدرن است و ما را مخیّر کردند که باید بین این دوتا انتخاب کنید. یا تمدن می‌خواهید یا نمی‌خواهید. اگر می‌خواهید باید به مفاهیم و ارزش‌های سکولار تحت عنوان مدرن تن بدهید و اگر نمی‌خواهید باید در حد همان تقسیم‌بندی‌هایی که عرض کردم آن‌ها را به سنتی بودن و قدسی بودن نسبت می‌دهند در همان حد بگذارید. پس یکی این همانی بین امور سنتی و قدسی است هرچه قدسی است کهنه است و متعلّق به بشر قدیم بوده و مخاطب آن او بوده است! آنچه که مدرن است غیر دینی است. عرفی مساوی با مدرن است. دوم وقتی از آن‌ها می‌پرسید که مدرن و سنتی چیست؟ این دوتا سبک زندگی؟ یک تفکیک مبهم و تقریباً بدون شاخص‌های دقیق بدون سنت و مدرنیته ذکر می‌شود شما به کتاب‌های علوم اجتماعی که عمدتاً آن‌ها راجع به سنت و مدرنیته بحث می‌کنند مراجعه کنید 10- 20تا نظریه است هر کدام یک شاخص‌هایی را گفتند. البته بعضی‌هایش تداخل دارد ولی عمدتاً لفظ‌پردازی است و معیار آن در باب تعریف دین و مفاهیم دینی و سنتی تعریف‌های کلیسایی اروپایی از دین است. نگاه‌شان به دنیا همان نگاه است و نگاه‌شان به دین هم همان نگاه است.

نکته سوم، این‌ها یک چیزی را به نام اصل گذار تعریف می‌کنند گذار قهری و جبری. همانطور که مارکسیست‌ها یک گذار قهری را تعریف می‌کردند و می‌گفتند تاریخ بر مدار ابزار تولید و تحول ابزار تولید می‌چرخد سبک زندگی تابع تحولات در عرصه ابزار تولید است، سبک تفکر و اخلاق و حقوق هم تابع ابزار تولید است و به این حساب تاریخ را تقسیم می‌کردند و می‌گفتند یک گذار قهری و جبری است از جامعه کمون ابتدایی شروع می‌شود که آن‌جا بدوی ولی همه چیز مشترک بود مالکیت نبود، دولت نبود، دین نبود و بعد به تدریج این تقسیمی که برای تاریخ کردند و مراحلی که خودشان برای تاریخ تراشیدند که بخشی از آن مربوط به ابزار اقتصادی درست است ولی آن بخشی که تعمیم به فرهنگ زندگی و سبک زندگی در همین ابعاد تعمیم می‌دهند یعنی اخلاق و حقوق و همه را تابع ابزار تولید قرار می‌دادند این‌ها من‌درآوردی بود. نه تجربی بود نه برهان عقلی داشت هیچی. یک ادعای ایدئولوژیکی بود برای حرف‌هایی که بعداً می‌خواستند بگویند. این‌ها آن موقع به این‌ها علمی می‌گویند و امروز هم می‌گویند مارکسیزم کلاً غیر علمی بود و به زباله‌دان تاریخ رفت! خب آن‌جا می‌گفتند یک گذار قطعی جبری است کسی جلوی آن را نمی‌تواند بگیرد و انسان‌ها هم در تعیین سبک زندگی‌شان مختار نیستند! سبک زندگی تابع تحولات ابزار و مناسبات تولید اقتصادی است و از آن طریق تاریخ تقسیم می‌شد که بعد دوره سِرواژی یا برده‌داری می‌آید بعد دوره فئودالی می‌آید که سبک زندگی مناسب با زمین‌داری‌های بزرگ و ملّاکی است. دوره سرمایه‌داری جدید می‌آید به اصطلاح بورژوازی و بعد هم دوره سوسیالیزم می‌آید و آخر از همه کمونیزم می‌آید. یک جبر تاریخی که می‌گفتند هیچ کس نمی‌تواند در برابر این مقاومت کند این مسیر محتوم تاریخ است. می‌پرسیدند انسان‌ها آگاهی و اراده انسان‌ها و ملت‌ها چه نقشی در تعیین سبک زندگی دارد؟ می‌گفتند هیچی! این مسیر جبری تاریخ است و ما به علم تاریخ دست پیدا کردیم این وسط شما نقش انسان‌هایی که یک دست و پای مذبوحانه‌ای می‌زنند این زایمان تاریخی اتفاق می‌افتد شما می‌توانید تسریع بکنید کمک بکنید این زایمان راحت‌تر و سریع‌تر اتفاق بیفتد یا نه هزینه آن بالاتر برود و الا بشر هیچ غلطی نمی‌تواند بکند! و اسم آن را هم تحلیل علمی از تاریخ می‌‌گذاشتند این یک جور نگاه به سبک‌های زندگی بود بر اساس مبانی چپ. این‌ها می‌گفتند ما داریم علمی به انسان و تاریخ نگاه می‌کنیم! دین و دولت و سرمایه‌داری و طبقات به مذبله تاریخ می‌روند و امروز خودشان به مذبله تاریخ رفتند. شبیه همین حرف را جهان سرمایه‌داری دارد می‌زند منتهی با یک تقسیم‌بندی دیگری، آن‌ها هم دارند می‌گویند یک گذار محتوم جبری مقاومت‌ناپذیری بر تاریخ حاکم است منتهی این را به شکل‌های مختلف می‌گویند کلی هم که می‌خواهند جمع‌بندی کنند تحت همین عنوان سنت و مدرنیته تقسیم می‌کنند می‌گویند یک جهان سنت داشتیم یک سبک زندگی‌هایی که محور آن مذهب بود. تحول و پیشرفت و عقلانیت و حقوق بشر هم نبود. یکی هم سبک زندگی مدرن.این مسیر از سنت به مدرنیته، مسیر جبری و قهری است مقاومت ناپذیر است این تحول تاریخی هم یک توطئه نیست بلکه این ذات تاریخ و تدریجی هم اتفاق می‌افتد گاهی سریع‌تر و گاهی آرام‌تر.

نکته دوم این که، غیر از این که گفته گفتند این جبری است عین مارکسیست‌ها آن را ارزشگذاری هم کرده‌اند! ارزش‌گذاری هم می‌کنند که مدرن از سنتی بهتر است یا سنتی یا مدرن، مدرن غیر دینی است و بهتر است یعنی طی مراحل بلوغ بشر است از این جهت هم شبیه مارکسیست‌هاست.

نکته سوم که گفتند مدرنیزاسیون و مدرن شدن سبک زندگی همان سکولاریزاسیون است یعنی سبک زندگی مدرن نمی‌شود مگر سکولاریزه بشود. سکولار بشود یعنی چه؟ یعنی غیر دینی باشد. اساساً دین را از عرصه عمومی و تمدن‌سازی کنار بگذارد و این یک تکامل جبری تقدیری است سکولاریزاسیون نوعی ترقی‌خواهی است و مقاومت در برابر این گذار قطعی نه ممکن است نه مشروع، نه ممکن است یعنی نمی‌توانید مقاومت کنید، نه مشروع است یعنی درست نیست و ضد ترقی است. هر نوع مقاومت، ارتجاع است و بحران هویت هم ایجاد می‌کند. بعد می‌پرسید هویت چیست؟ ببینید کم‌‌کم به این سمت می‌آییم که ببینید چگونه سبک زندگی بدون فکر تحمیل می‌شود! بعد می‌گوید هویت ثابتی ندارد که بخواهید از آن دفاع بکنید! در روند مدرن شدن و سکولار شدن که مساوی با غربی شدن می‌شود حذف اخلاق و حقوق شرعی متقابل و نهاد خانواده و عواطف اجتماعی و برادری و اخلاق و ایثار و انفاق، همه این‌ها برای دوره سنت است. دوره جدید اخلاق جدید می‌طلبد. اخلاق جدید چیست؟ منافع خودت را باش! تو مرکز عالم هستی، نفسانیت تو مرکز عالم است! هیچ چیز ارزش ندارد مگر برای سود و لذت تو را تأمین بکند هرچه که خلاف این است دیگر ارزش ندارد حتی اگر به دیگری می‌خواهی کمک کنی به شرطی می‌کنی که برای تو لذت‌بخش باشد اگر به این شرط باشی آن هم اشکال ندارد! یک وقت کار خیریه هم می‌خواهی بکنی بکن، ولی هیچ چیزی بیرون از تو وجود ندارد که بخواهد برای تو آتوریته و تکلیف و وظیفه و حق و باطل و عدل و ظلم و... تعریف کند!‌ تکامل و این حرف‌ها کشک است! بنابراین یک فرهنگی لذت‌محور و حداکثر سودمحورساخته می‌شود. اصالت نفع، اصالت کمال می‌شود به عنوان مفاهیم دوران سنت و حذف می‌شود. خب این کلیت کار. تا این‌جا روشن شد که ما در 100- 150 سال گذشته مخیّر کردند با این نگاه به دین و نگاه غربی به دنیا، به سنت، به مدرنیته، و این که این‌ها جبری است و می‌گویند جهان اسلام در اواخر قرون وسطای خودش دارد بسر می‌برد منتهی ما 300- 400 سال طول کشید به این‌جا رسیدیم! همه از هم دور شدیم خانواده ازهم پاشید شما این مسیری را که ما 300- 400 کشید که طی کردیم چون دارید کپی‌برداری می‌کنید شما ممکن است در عرض 100 سال طی کنید چون دارید پشت سر ما می‌آیید و این مسیر قهری است و باید بیایید یا از خیر تمدن و پیشرفت بگذرید یا از خیر مذهب و اخلاق و این مفاهیمی که مربوط به اخلاق دوران سنت بگذرید این یک دوقطبی است که برای ما ساختند. این نکته اول. که سبک زندگی را بر این اساس تعریف می‌کنند.

نکته دوم؛ روش‌هایی که ارائه می‌کنند و برای تحقق این پروژه و وابسته‌سازی ملت‌های دیگر به خودشان تعقیب می‌کنند. یک از سبک تفکر شروع می‌شود از طریق رسانه، از طریق نظام آموزشی تحت عنوان علوم انسانی، علوم اجتماعی، فلسفه، اخلاق، گاهی یک فیلم به اندازه صدتا کتاب فلسفی تأثیر می‌گذارد او حرفش را کلی می‌گوید می‌خواهد 50تا کتاب بنویسد، اخلاق منشأیی ندارد با دوتا فیلم جذاب به تو حالی می‌کند می‌خواهد بگوید ما حقوق و حدود جنسی نداریم خب با ده‌تا فیلم این را به تو منتقل می‌کند. می‌خواهد به تو تفهیم کند که خانواده یک نهاد سنتی پوشالی است خانواده دروغ است خیانت جنسی معنی ندارد خب این را با ده‌تا فیلم به تو حالی می‌کند لازم نیست تو بروی 50تا کتاب بخوانی! می‌خواهد بگوید ارزش‌های اخلاقی من‌درآوردی است دروغ و راست واقعاً با هم فرقی ندارند فیلم می‌سازد در آن فیلم قهرمان، دروغ است و من و شما به عنوان بیننده سمپات قهرمان دروغ‌گو هستیم. قهرمان دزد است ما با او همزادپنداری می‌کنیم او باید برنده بشود. ببینید پس از طرق مختلف نظام آموزشی، نظام رسانه‌ای و امروز بطور خاص هنر و سینما.

ابتدا سطح فکر را تغییر می‌دهند که آقا نگاه‌تان به ارزش‌های اخلاقی نباید دینی باشد نگاه مادی. اخلاق چیست؟ خانواده چیست؟ حیا؟ شما در این سبک زندگی چیزی به نام حیا نمی‌بینید حیا باید حذف بشود, عفت اخلاقی، گذشت. مثلاً سود حرام دمِ دست‌تان است ولی از آن بگذر. مکاسب محرمه. ما در این منطق مکاسب محرمه نداریم که یعنی بعضی از کسب‌ها حرام است و بعضی‌ها حلال‌اند. اصلاً حلال و حرام ندارد. این سبک زندگی مادی، سبک زندگی‌ای است که شریعت را حذف می‌کند. می‌شود مثل زندگی حیوانات. مگر حیوانات حلال و حرام دارند؟ شما می‌توانید به گوسفندها بگویید این کار حلال است این کار حرام است؟ حیوان که حلال و حرام ندارد انسان است که حلال و حرام دارد.

این سبک زندگی که این‌جا دیدم نوشتند یکی از مشخصات این سبک زندگی "عادی‌سازی گناه" است یعنی کم‌کم قبح این مسائل در ذهن آدم بریزد. تمام مفاهیمی که انبیاء آمدند به بشر بگویند تفاوت زندگی انسانی و غیر انسانی در این‌هاست و الا در خوردن وخوابیدن نیست. و الا یک حیوانات علف می‌خورند! یک حیوانی گوشت می‌خورد، انسان هم علف می‌خورد هم سبزی می‌خورد و هم گوشت می‌خورد. خب آن‌ها دنبال جفت‌شان می‌گردند هم از کلاغ و زرافه تا کرم و مگس، انسان هم دنبال جفتش می‌گردد! آن‌ها دنبال لانه می‌گردند شما هم دنبال خانه می‌گردی. او امنیت می‌خواهد تو هم امنیت می‌خواهی. او از خودش دفاع می‌کند او هم از خودش دفاع می‌کند. تا این‌جا که ما با هم تفاوتی نداریم از یک جایی به بعد تفاوت شروع می‌شود که پای شریعت و اخلاق به میان می‌آید. درست این سبک زندگی که به امروز به نام سبک زندگی غربی می‌شناسند این است می‌خواهد بگوید این تفاوت نباید وجود داشته باشد. انسان یک حیوان پیچیده‌تر است. یک حیوان سیاسی، یک حیوان اقتصادی است. انسان هست و بدنش، انسان هست و سلول‌های خاکستری مغزش و یک تفاوت‌هایی با سایر حیوانات دارد. انسان حیوانی است که از حیوانات دیگر می‌تواند سواری بگیرد و الا سبک زندگی یعنی سبک هرچه بیشتر لذت بردن، سود بردن و این از اخلاق و حقوق و عدالت و آخرت به عنوان مانعی برای لذت بردن سخن نگوییم. پس ببینید اصل مسئله این است.

پس بحث اول و روش اول برای تغییر این پروژه، تغییر سبک فکر و ما و شما برای تغییر سبک زندگی است سکولاریزم از معرفت‌شناسی شروع می‌شود از فلسفه شروع می‌شود. بعد علم سکولاریزه می‌شود. یعنی می‌گویند علم فقط علم مادی و تجربی است ما علم غیر تجربی نداریم. موضوع علم، واقعیت فقط ماده است غیر او چیزی نیست انسان‌شناسی همان بدن‌شناسی است بعد علم سکولاریزه می‌شود. بعد جلو می‌آیید و کم‌کم حقوق بشر سکولاریزه می‌شود و می‌گویند حقوق بشر مسئله دینی نیست فرادینی و برون‌دینی است – حالا اسم‌های مختلف می‌گذارند – ولی منظور این است که جدول تعیین حق‌التکلیف ربطی به شریعت ندارد حقوق و تکالیف ما را خدا حق ندارد تعیین کند یا اصلاً تعیین نکرده، تازه اگر خدایی باشد! سبک زندگی که می‌گوید مبدأ و معاد دارم یک جور است سبک زندگی که می‌گوید نه مبدأیی وجود دارد نه معادی یک جور دیگر است. البته هر دو می‌خورند، هر دو هم می‌خوابند، هر دو هم ازدواج می‌کنند، هر دو هم تلاش می‌کنند، هر دو هم جنگ می‌کنند، صلح دارند، تفریح دارند، گریه دارند، خنده دارند، هردویشان دارند منتهی سبک زندگی مبتنی بر مبدأ و معاد که به نظام حقوقی و اخلاقی الهی و توحیدی معتقد است با آن که نیست آن‌ها تعریف‌شان از اصل زندگی متفاوت است لذا تعریف‌شان از سبک زندگی متفاوت می‌شود رفتار جنسی‌شان متفاوت می‌شود. رفتار سیاسی متفاوت می‌شود، رفتار اقتصادی در بازار متفاوت می‌شود. من البته به بیرون کاری ندارم ممکن است الآن شما بروید بیرون، بازار اسلامی سه‌تا مشخصه دارد می‌گویند بازاری که در آن دروغ نمی‌گویند و قسم نمی‌خورند بنابراین چانه هم نمی‌زنند. من به بیرون کاری ندارم ما در نرم‌افزار مشکل داریم یعنی این مناسبات حقوقی و اخلاقی‌مان کمتر اسلامی شدیم تا در بُعد سخت‌افزاری و پیشرفت‌های علمی و صنعتی و اقتدار سیاسی و استقلال و نظامی. آن‌جا بیشتر پیشرفت کردیم با این که انقلاب ما بر این بُعد دوم است ولی آن بیشتر جنبه وسیله دارد ما این بُعد را بیشتر مشکل داریم که چقدر بهم دروغ می‌گوییم. دختر و پسرها سر مسئله ازدواج رسماً بهم دروغ می‌گویند! مخصوصاً پسرها! رسماً بهم دروغ می‌گویند و زیر وعده‌ها می‌زنند. طلاق و دعوا برای چیست؟ خب یک کسی به بیرون که نگاه می‌کند می‌بیند که یکی از مشخصات سبک زندگی اسلامی و جامعه اسلامی این است که خشونت و استرس و اضطراب در آن نیست خشونت نیست زبان‌شان زبان خشن نیست ولی ما مشکل داریم. پس:

یک) تفسیر دنیوی و صرفاً طبیعت‌گرا از امور را به عنوان مدرن در برابر تفسیر دینی و صرفاً ماوراء طبیعی و بی‌توجه به قوانین عالم طبیعت در برابر آن یک دوقطبی تشکیل می‌دهند و می‌گویند آن تفسیر دینی است و این تفسیر علمی است. خودِ این یک تفکر مسیحی است که می‌گوید تفسیر دینی یک چیز است و تفسیر علمی را در برابر هم این‌ها را تعریف می‌کنند یعنی آنچه که دینی است علمی نیست و آنچه علمی است دینی نیست اصلاً این نوع نگاه دینی، نگاه دینی اروپایی است، هیچ ربطی به اسلام ندارد.

دو) تغییر در نهادهای اجتماعی؛ وقتی که گفتند در تفسیر عالم یا دینی یا علمی، بعد می‌آیند سراغ نهادهای اجتماعی عین این حرف را همان‌جا می‌زنند. ببینید نتیجه این حرف که شما در مقام تفسیر عالم بگویید تفسیر یا علمی است یا دینی است نتیجه آن در نهادسازی اجتماعی چه می‌شود؟ اولین نتیجه‌اش این است که نهادها در جامعه یا دینی‌اند یا دنیوی‌اند که علمی‌اند. یکسری نهادها دینی‌اند مثلاً کلیسا و... یکسری نهادها هم که نهادهای واقعی زندگی‌اند که آن‌ها دینی نیستند علمی‌اند. پس دین یک نهاد در عرض بقیه نهادها در جامعه می‌شود امور تحت تکفّل نهادهای دینی این‌ها هستند و بقیه هم امور مربوط به نهادهای دنیوی هستند که به آن‌ها منتقل می‌شوند. این مرزبندی بین نهاد دینی و نهاد دنیوی هم اساساً مرزبندی اسلامی نیست. دو نوع دستورالعمل برای دو تیکه جدا در زندگی و هرچه مدرن‌تر می‌شوی دستورالعمل‌های دینی بیشتر شخصی‌تر می‌شود نسبی‌تر می‌شود، به حاشیه می‌رود تا حذف شود و آن‌ها بیشتر اجتماعی می‌شوند، نهادینه می‌شوند، رسمی می‌شوند تا دیگر تهش هیچ اثری از انگیزه دینی و هدف دینی یعنی توجه به مبدأ و معاد دیگر نباشد بر اساس تعریف کمال بنا نشود بلکه بر اساس تعریف لذت بنا بشود. نتیجه‌اش در مرحله چهارم معیارهای دینی و ضوابط قدسی طبق تعریف این‌‌ها که الآن در جامعه‌شناسی همین‌ها را دارند می‌گویند در علوم سیاسی همین‌ها را دارند می‌گویند در تعلیم و تربیت همین‌ها را می‌گویند در روانشناسی همین‌ها مبناست و هیچ کدام هم متوجه نمی‌شویم. معیار دینی داریم و معیارهای عرفی و غیر دینی داریم آن وقت می‌گویند تضاد پیش می‌آید بین ایدئولوژی و علم. نزاع علم و ایدئولوژی، نزاع علم و دین، نزاع آرمان‌گرایی با واقع‌بینی، این‌ها همه مبنایش همین‌هاست. اصلاً ما در تفکر اسلامی نزاعی نداریم بین واقع‌بینی و آرمان‌گرایی. ولی این تفکر می‌گوید سبک زندگی‌تان، سیاست‌تان و حکومت و اقتصادتان و تمدن‌سازی‌تان یا آرمان‌گرا هستید یا واقع‌بین هستید. از نظر این‌ها واقع‌بین یعنی چه؟ یعنی عاقل علمی نگاه کن و مثل بچه آدم سر جایش بنشین و هرچه می‌گویند بپذیر. آرمان‌گرا یعنی یک دیوانه روانی‌ای که این‌ها نه عقل درستی دارند نه علمی به مسائل نگاه می‌کنند، همین‌طوری می‌بافند و هنوز در عالم رؤیا هستند و رؤیاپردازی می‌کنند در خواب راه می‌روند خواب‌گردند! این‌ها به آرمان‌گراها خواب‌گرد می‌گویند. دیدید کسانی که در خواب شب بلند می‌شوند راه می‌روند؟ این نه عقلش کار می‌کند نه چشمش کار می‌کند نه گوشش، ولی راه می‌افتد و هر کاری هم ممکن است بکند. ممکن است به خودش صدمه بزند به دیگران صدمه بزند، آرمان‌گرا و ایدئولوژیک از نظر این‌ها خوابگرد می‌شود. این‌ها به دین‌دارانی که می‌خواهند در عصر مدرن به قول این‌ها همچنان به هوای دوران سنت، سبک زندگی اجتماعی دینی داشته باشند به آن‌ها بنیادگرا می‌گویند. بنیادگرا یعنی مرتجع. یعنی احمق‌هایی که می‌خواهند به گذشته برگردند. فوندامنتالیست. فاناتیک. این‌ها تعابیری است که راجع به این جریان‌ها بکار می‌برند. توصیه چیست؟ می‌گویند واقعیت این است برای تغییر واقعیت بر اساس ارزش‌های الهی برنامه‌ریزی و تلاش آرمانی نکنید از این جهت باید کاملاً محافظه‌کار باشید. محافظه‌کار باش یعنی کاملاً تسلیم باش! این‌ها معیارهایی است که باید به آن‌ها توجه داشته باشید. خیلی از سؤالاتی که بچه‌ها می‌پرسند برای این است که به این‌ها توجه ندارند فکر می‌کنند حالا اگر کسی که می‌گوید تمدن اسلامی، فکر می‌کنند به لحاظ زمانی است. چون بعضی‌ها که می‌گویند بازگشت به اسلام،‌بعضی‌ها در ذهن‌شان می‌آید که یعنی بازگشت به گذشته، بازگشت به زندگی قبیله‌ای 1400 سال پیش عرب جزیره‌العرب؟ نه. بعضی‌ها تا می‌گویند تمدن‌سازی اسلامی، سبک زندگی اسلامی، فکر می‌کند سبک زندگی پدربزرگ و مادربزرگ‌های ما و شما همه‌اش اسلامی بوده، و الآن که ما می‌گویند سبک زندگی اسلامی یعنی عیناً باید مثل پدربزرگ و مادربزرگت زندگی کنی! اصلاً ‌این‌ها نیست. ضمن این که چه کسی گفته پدربزرگ و مادربزرگ‌های ما همه‌شان اسلامی زندگی می‌کردند؟ اصلاً این تصویری که ساختند در دوران قدیم همه مردم متدین بودند هرچه جلو آمدند همه بی‌دین شدند! این هم از آن دروغ‌های بزرگ است. تمام این گناهانی که در عالم می‌شمارند و می‌گویند بشر دیگر فاسد شده است تمام این‌ها گناهان قدیمی است. اصلاً گناه جدیدی اختراع نشده است. بشر هرچه پیشرفت کند گناه جدید اختراع نمی‌تواند بکند! یعنی از قتل و دروغ و خیانت و رشوه و زنا و لواط و... هرچه که الآن به آن فساد می‌گویند همه این‌ها از هزاران سال پیش است. قرآن دارد اشاره می‌کند که تک‌تک تمدن‌ها را نام می‌برد که همه این‌ها به همین حرف‌ها آلوده بودند. ابزار گناه بیشتر شده، ولی ابزار ثواب هم بیشتر شده است. امکان گناه و ثواب در ابعاد وسیع هر دویش بیشتر شده است. این که کسی فکر کند مردم در 100 سال پیش کمتر غیبت می‌کردند، دروغ می‌گفتند و شراب می‌خوردند، زنا می‌کردند و... این‌طوری نیست بروید بخوانید در دوران قاجار مردم ما چطوری بودند؟ همین الآن مردم ما از مردم زمان قاجار بی‌دین‌تر نیستند. زمان کودکی ما که ما یادمان می‌آید این چیزهایی که این‌ها می‌گویند صدبرابر هم بود و عادی هم بود! در ذهن ما کردن که هرچه عقل بیشتر می‌شود و بیشتر پیشرفت می‌کند بطور ذاتی بی‌دین‌تر می‌شود! این هم دروغ است این را مواظب باشید. می‌خواهند توی ذهن شما همین تقسیم را حاکم کنند که پیشرفت می‌خواهید یا دین؟ اگر دین می‌خواهی برگرد برو توی غار زندگی کن! پیشرفت می‌خواهی دیگر این حرف‌های تقوا و اخلاق را ول کن! بر چه اساسی این حرف‌ها را می‌زنی؟ این‌ها که مدام می‌گویند بشر قدیم، بشر جدید، سنت، مدرنیته، بشر جدید این‌طوری است و بشر قدیم این‌طوری بود همه این‌ها خرافه است بشر قدیم و جدید به لحاظ مبنایی و ذاتی ما نداریم بشر جدید و قدیم فقط مربوط به تکنیک و ابزار و صنعت است. بشر به لحاظ حقوقی و اخلاقی و ذاتی تغییری نکرده است همین گناهانی که سابقاً می‌کردند حالا می‌کنند، همان کارهای خیری که سابقاً می‌کردند الآن هم می‌کردند. لذا نگذارید توی ذهن‌تان بکنند که قدیم‌ها همه خوب بودند که ما نبودیم! بعداً هم باز یک زمانی همه خوب می‌شوند آن زمان هم که ما نخواهیم بود همین الآن که ما هستیم همه بد هستند. آقا تاریخ همیشه همین‌طوری بوده که الآن هست. وقتی دارید قرآن می‌خوانید قرآن قصه حضرت عیسی(ع) و حضرت موسی(ع) و پیامبران و حضرت ابراهیم(ع) را می‌گوید بعضی‌ها خیال می‌کنند قصه گذشته است. قرآن می‌فرماید: «... فِیهِ ذِکْرُکُمْ...»(انبیاء/ 10)؛ یعنی این قصه شماست. درست است چند هزار سال گذشت، دو هزار سال از حضرت عیسی(ع) گذشت و سه هزار و خورده‌ای از حضرت موسی(ع) گذشت ولی همان مسائل بین شماها هست و همان‌ها دارد دوباره تکرار می‌شود شما همان آدم‌ها هستید واجب و حرامش هم همان‌هاست. پس از این جهت فرقی نمی‌کند. پس این را در ذهن‌تان مواظب باشید چون اول از این‌جاها شروع می‌کنند بعد می‌خواهند بگویند با سبک زندگی دینی که قدیمی بود حالا که نمی‌شود دیگر زندگی کرد. این نقطه شروع انحراف است. این را حواس‌تان باشد گناه جدیدی اختراع نشده است همه این کارها را ما و شما از پدر و مادران و اجدادمان یاد گرفتیم. بخشی‌اش هم خودکار بلد هستیم و به همدیگر یاد می‌دهیم. البته ابزار گسترش آن را عرض کردم بیشتر شده ولی عکس آن هم هست. ابزار تربیت و اصلاح هم بیشتر شده است. جبهه مصلحین ضعیف عمل می‌کنند تقصیر ذات تکنولوژی می‌اندازند خودت بی‌عرضه‌ای! شما بی‌عرضه‌اید ما بی‌عرضه‌ایم می‌گوییم نه ذات تکنولوژی و هنر این‌طوری است! نه آقا ذات خودت این‌طوری است به ذات اشیاء چه کار داری؟ این‌ها که ذات ذات می‌کنند یک نوع جبری‌گری را به نام ذات‌گرایی حاکم می‌کنند حتی بعضی‌ها می‌خواهند با سکولاریزم مبارزه کنند اما توجه ندارند که این خودش ترویج سکولاریزم است این باعث می‌شود که مؤمنین مأیوس بشوند و بگویند اگر ذاتش این‌طوری است اگر دوران، دورة آن‌هاست پس ما این وسط چه غلطی می‌کنیم؟ پس تمدن‌سازی نوین اسلامی یعنی چه؟ آن‌ها این حرف‌ها را می‌زنند بعد تقسیمات را دقت کنید، می‌گویند سابقاً مبنا شهود بود اما الآن عقل ابزاری است! خب در این، دوتا غلط است اولاً شهود با عقل ابزاری چه تعارضی دارد؟ که چرا ما را مخیّر می‌کنی که یا علم شهودی و باطنی و مکاشفات الهی را بپذیر، یا عقل ابزاری که عقل ابزاری چیست؟ همین عقلی که مشکلات مادی زندگی را حل می‌کند یا این یا آن؟ یا عقل معاد یا عقل معاش. اصلاً انبیاء و اسلام هنرشان این بوده که آمدند به ما بگویند عقل معاش و معاد را از هم تفکیک نکنید. هم علم شهودی در جای خود مهم است و هدف اوست و هم عقل ابزاری برای زندگی لازم است چه تقابل و دعوایی ببین علم شهودی و عقل ابزاری است؟ این‌ها می‌گویند نه، دوران سنت، دوران علم شهودی بود، دوران مدرن، دوران عقل ابزاری و نفی شهود است. اسلام می‌گوید نخیر، هم دیروز و هم امروز و هم فردا، هم دوران شهود است و هم دوران عقل ابزاری است. آن‌ها هم این را می‌گویند بعد می‌گویند دوران گذشته، دوران حقیقت مطلق بود ولی عصر جدید، سبک زندگی جدید بر اساس شکاکیت پیش می‌رود. نخیر آقا. شکاکیت سابقه ایدئولوژی‌های شکاکیت، به سه هزار سال می‌رسد همین حرف‌هایی که امروز تحت عنوان نسبی‌گرایی و شکاکیت و پست مدرن می‌گویند تمام این‌ها در منابع یونان باستان همه‌اش بدون استثناء است منتهی بعضی‌ها تفصیل بیشتری دارند اجمال آن بوده و حرف تازه‌ای در فلسفه و معرفت‌شناسی زده نشده، این را بدانید. آرایش کلمات و نقطه شروع بحث و صورت‌بندی مسئله تغییر می‌کند و هیچ حرف تازه‌ای زده نشده است. قدما قائل به حقیقت مطلق بودند لذا تغییر و تحول و پیشرفت در زندگی‌شان نبوده است بشر امروز، بشر شکاک است، به هیچ حقیقت ثابت چون معتقد نیست بنابراین زندگی‌اش ثابت نیست متحول است باید حقیقت را غیر ثابت بدانی تا بتوانی خودت هم غیر ثابت باشی و متحول باشی چون حقیقت مطلق چه منافاتی دارد با این که در یک مواردی شما سؤال کنید، انتقاد کنید، تجدیدنظر کنید، شک کنید. گفتند حقیقت مطلق، نگفتند بنده و شما مطلق هستید! این‌ها با هم چه چیزی دارد؟ تفکر اسلامی آمد گفت شما حقیقت مطلق را می‌پذیری و مبنا قرار می‌دهی و هدف قرار می‌دهی در عین حال در مسیر تکامل علمی و عملی می‌توانید شک هم بکنید انتقاد هم بکنید، سؤال هم بکنید، تجدید نظر هم بکنید ضمن این که بدانید خطاپذیر هم هستید. در فلسفه خطا می‌کنید، در علم تجربی خطا می‌کنید در مشاهدات باطنی شخصی‌تان هم ممکن است خطا بکنید ولی حقیقت مطلق هست. چرا بین این دوتا دعوا می‌اندازید؟! بشر قدیم ارزش‌گرا بود بشر جدید سبک زندگی جدید فایده‌گراست! باز این یک پیشفرض دارد پیشفرض آن چیست؟ نزاع ارزش و فایده؛ یعنی شما نمی‌توانید هم ارزش‌ها را جدی بگیرید و هم به فایده بیندیشی. خب این تقسیم هم غلط است. اگر مرادتان از فایده فقط فواید غریزی و مادی است و مرادتان از ارزش مفاهیم انتزاعی که مابه‌ازای واقعی و نفس‌الامری ندارند و قابل استدلال نیستند من‌درآوردی هستند یعنی وقتی می‌گویید ارزش یعنی اعتباری محض، یعنی یک چیزهایی همین‌طوری پراندیم اختراع کردیم! بله، آن ارزش با این فایده سازگار نیست. اما نه نگاه اسلام به ارزش آن نگاه است و نه نگاهش به فایده منحصر در فایده مادی است. اصلاً چون ارزش حقیقتاً فایده دارد ارزش است، منتهی فایده در عالم ماده محدود نمی‌شود تو موجود ابدی هستی. بشر قدیم به حقیقت می‌اندیشید، سبک زندگی جدید مصلحت‌گراست، نزاع حقیقت و مصلحت را از کجا آوردید؟ اصلاً مصلحت در تعریف اسلامی یعنی ترکیب چند حقیقت با یکدیگر و جمع جبری حقیقت آن. این می‌شود مصلحت. ما مصلحت را در برابر حقیقت نباید تعریف کنیم یا حقیقت را در برابر مصلحت. تفکر اسلامی آموزش می‌دهد در سبک زندگی حقیقت‌محور و مصلحت‌اندیش باشید می‌شود. منتهی تعریف اسلامی از مصلحت و از حقیقت، با تعریف پوزیتویستی و اگزیستانسیالیستی و مارکسیستی متفاوت است. با تعریف متحجّرانه هم با این‌ها متفاوت است. بشر قدیم به زیبایی معنوی و به کمال می‌اندیشید، بشر جدید به لذت. نخیر آقا، اتفاقاً بشر قدیم خیلی بیشتر از شماها هم بلد بود لذت ببرد. اصلاً به قدیم و جدید نیست که قدیمی‌ها دین‌دار بودند جدیدی‌ها بی‌دین هستند، این‌ها همه دوره‌بندی‌های دروغ است! قرآن از جوامعی نام می‌برد که سراسر گناه و کثافت‌کاری بود که پیامبران آن مأیوس می‌شدند و در می‌رفتند. حضرت یونس(ع) چه شد در دهان نهنگ رفت؟ ایشان با مردمش هی گفت و گفت، دید فایده ندارد روی آن‌ها تأثیر نمی‌گذارد خودش خسته شد ول‌شان کرد رفت. که عتاب شد که کی به شما گفت که بروید؟ هنوز مأموریت تمام نشده بود خسته شدی کجا رفتی؟! خب این اقوامی که قرآن می‌گوید برای چند هزار پیش هستند این‌ها بعضی‌هایشان برای قبل از حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) هستند. خب این‌ها را می‌گوید این قدر فساد بودند که اصلاً اصلاح‌پذیر نبودند عذاب الهی نازل می‌شد و همه‌شان نابود شدند چه کسی می‌گوید در دنیای قدیم جوامع همه پاک و الهی بودند و در جوامع جدید نه. این‌طوری نیست مثل این که شما خیال کنید که هرچه جلوتر می‌روید بی‌دینی طبیعی‌تر است! نه این نیست. این یعنی تمدن‌سازی و سبک زندگی دینی در این عصر محال است. در تفکر اسلامی می‌گویند سبک زندگی این طوری است که شما زیبایی،‌ کمال و لذت همه را در یک مجموعه تعریف می‌کنید. با هم دعوا ندارند اگر یک جایی بین یک لذتی خواستید با یک تکاملی و رشد تو منافات پیدا کرد آن‌جا اگر تازه به لذت ابدی فکر می‌کنید آن کمال را بر لذت ترجیح می‌دهی آن هم باز بخاطر رشد خودت است. از این قبیل تقسیمات، این‌ها را برای این دارم می‌گویم که از این قبیل تقسیمات در این کتاب‌های درسی شده است! در رسانه‌ها می‌شود در فیلم‌ها دارند همین‌ها را به ما آموزش می‌دهند. شما کل یک فیلم سینمایی را دو ساعت می‌بینید تهش همین است! تهش حالا غیر از آن کارهای اکشن و جذابیت‌هایش که کی، چه کسی را زد و کشت و پرید و... غیر از آن‌ها، ته فیلمش می‌بینی که پیامش این است که بین سعادت و منفعت باید یکی‌اش را انتخاب کنی و آن کسی که سعادت را انتخاب می‌کند احمق است. یعنی تضاد بین این دوتا و احمق هم معلوم است کدام است. رضایت خدا و رضایت نفس! دعوا. تو باید خدا را تابع خودت بکنی یا تابع خداست و رضایت تو تطبیق پیدا می‌کند با رضایت خدا، رضایت حقیقی خودت را حاصل می‌شود. دعوای عدالت و طبیعت انسان، عدالت و سود،‌ عدالت و نفسانیت، اخلاق دینی و آداب مدنی. می‌گفتند قدیمی‌ها سبک زندگی‌شان بر اساس اخلاق دینی با توجه به آخرت زندگی می‌کردند امروز ما به اخلاق دینی کاری نداریم فقط همین آداب مدنی که بهم می‌رسیم لبخند بزنیم، تعارف کنیم، مهماندار در هواپیما لبخند بزند، در خیابان بوق نزنیم و... که البته این کارها خیلی مهم است ما در همه این‌ها مشکل داریم. این‌ها مهم است من نمی‌خواهم این‌ها را تحقیر کنم. ببینید اخلاق مدنی مهم است در خیابان فحش ندادن شوفر تاکسی با مسافر، یا دوتا ماشین جلوی هم نپچیدن، یا بوق و سروصدا این‌ها خیلی مهم است ولی اگر کسی فکر کند این‌ها به جای اخلاق می‌نشیند و انسانیت را این‌ها تعریف می‌کند و کافی است این اشتباه است. ما آداب مدنی در اسلام، اخلاق دینی یک چیز نیست آداب مدنی یک چیز دیگر؛ این در تفکر کلیسا این‌طور بود که می‌گوید تو رابطه‌ات با خدا خوب باشد اخلاقت هم خوب است دیگر مردم مهم نیستند! بعد متقابل، جریان سکولار بیاید بگوید خدا چیست تو با خدا می‌خواهی بی‌ادب باش می‌خواهی باادب باش به من چه مربوط است ولی توی خیابان تو باید مثل آدم راه بروی! به من چه که تو با خدا چه مناسبات عرفانی داری؟ هرچه داری برای خودت! توی خیابان که می‌آیی باید مثل آدم راه بروی و مثل آدم رانندگی کنی خب این حرف درست است. این تضاد تعریف شد بین اخلاق دینی و آداب مدنی سکولار. اما در اسلام آداب اجتماعی جزئی از اخلاق دینی است یعنی این‌طور نیست که به ما گفتند اگر شما با خداوند مناسباتت درست باشد اخلاقی هستی با مردم مهم نیست. چقدر روایات داریم که ظاهراً همه‌اش همین آداب مدنی است من بعضی از این‌ها در بعضی از جلسات خواندم می‌گویند آقا این‌ها چه ربطی به دین دارد که در دین شماست این‌ها که مسائل دینی نیست. فکر می‌کنند که مسائل دینی فقط همان دعا و نیایش دین است دیگر این که در جامعه با دیگران چگونه رفتار کنیم می‌گویند این‌ها دیگر دینی نیست.

جنگ تکلیف و حق. دیدید در غرب گفتند و بعضی‌ها هم این‌جا تقلید کردند که بله دوران گذشته، دوران تکلیف محور بوده است تفکر دینی تکلیف محور است. تفکر مدرن و سکولار حقوق‌محور است! بشر قدیم از تکلیف خود می‌پرسید و بشر جدید از حقوق و اضافه حقوق خود می‌پرسد! نخیر؛ قدیم هم همین‌طور بود. در قدیم هم بشر دوجور بودند یک عده‌ای به تکلیف و حق هر دو می‌اندیشیدند یک عده‌ای هم فقط به حقوق‌شان می‌اندیشیدند اصلاً حق نداری تکلیف و حقوق را از هم تفکیک کنی و در برابر همدیگر تعریف کنید و بگویید شما تکلیف محور هستید یا حقوق محور؟ مگر تکلیف از حقوق تفکیک می‌شود؟ حق له می‌شود حقوق؛ حق علیه می‌شود تکلیف. حق شما بر گردن من می‌شود تکلیف من در برابر شما. شما از این طرف نگاه می‌کنید حق است از آن طرف نگاه بکنید تکلیف است. ما اصلاً دوتا چیز نداریم. این‌ها را نوشتند چون نوشتند من دارم به شما می‌گویم این‌ها کتاب شده، مقاله شده، بعد فیلم شده است. سبک زندگی حقوق‌محور، که حقوق محور سکولار و مدرن است، یا تکلیف محور هستی، دینی و سنتی دورانت گذشته است! نخیر آقا، اصلاً نباید تکلیف و حقوق را در برابر هم تعریف کنید، امکان ندارد منشأ همه حقوق بشر حق‌الله است حق از تکلیف جدا نمی‌شود. حق همان تکلیف است. تکلیف همان حق است. اصلاً حق، تکلیف بوجود می‌آورد. – گوش کنید – منشأ تکلیف، حق است. این حرف درست است؟ منشأ تکلیف، حق است یعنی اول یک حقی هست بعد برای حفاظت از آن حق دیگران تکلیف پیدا می‌کنند. پس تکلیف، ادامه منطقی حق است نه این که یک چیزی در برابر حقوق است. بعد می‌گویند بشر قدیم هی می‌گفت تکلیف چیست؟ باید و نباید، واجب و حرام! هی نمی‌گفت که حقوق من چیست؟ پس من در این عالم چه کار کنم؟ ولی در سبک زندگی مدرن، می‌گویند حقوق بشر، تو همه جور حقوق داری، اضافه حقوق داری ولی تکلیف نداری! هرکس از تکلیف حرف می‌زند این خلاف حقوق بشر است! در تفکر و سبک زندگی اسلامی می‌گویند تکلیف و حقوق از هم جدا نیستند همه ما و شما هم حقوق داریم هم تکلیف داریم. شما نسبت به همسرت، نسبت به پدر و مادرت، فرزندت، همسایه‌ات، استادت،‌ شاگردت، هم تکلیف داری و هم حقوق. حضرت امیر(ع) فرمودند حق یک طرفه‌ای وجود ندارد حق دو طرفه است. یعنی یک طرف حق است و یک طرف تکلیف است. اجازه ندهیم در مقام تعریف سبک زندگی به ما تحمیل کنند که یک عده شریعت‌مدار هستند و یک عده اخلاق‌مدارند و یک عده معنویت‌مدارند و یک عده‌ای انسان‌مدار و اومانیست هستند این تقسیم‌بندی‌ها غلط است. انسان‌محوری یا خدا محور؟ این یعنی چه؟ اصلاً دین آمده برای انسان. اگر انسان و کرامت انسان نبود اگر انسان هدف نبود دین نمی‌آمد. دین بخاطر انسان آمده که انسان را الهی کند. انسان بالقوه را انسان بالفعل کند. بعد سؤال می‌کنند که دین برای انسان آمده یا انسان برای دین؟ اصلاً این سؤال مغالطه است. دین برای انسان یا انسان برای دین؟ می‌دانید مثل چیست؟ مثل این که بگویند نسخه برای بیمار است یا بیمار برای نسخه آمده؟! خب معلوم است که اگر منظورت این است که فلسفه وجودی دین چیست؟ فلسفه وجودی دین خدمت به انسان است. اگر منظورتان از انسان، غرائز و نفسانیت انسان است بعد می‌گویید دین برای انسان آمده، پس هرجایش با نفسانیت ما نساخت او را کنار بگذار و بگو دوران آن گذشته است این دیگر یعنی نفی تربیت و نفی رشد. این‌ها را مراقب باشید که این تقسیمات نشود.

کسانی سبک زندگی و معیارهای خودشان را بر بقیه ملت‌ها تحمیل می‌کنند. این که این تحمیل چگونه صورت می‌گیرد باید به آن توجه داشته باشیم. ببینید وقتی کسی می‌گوید تقلید نکنید یا نگذارید تحمیل کنند معنی‌اش این است که شعور خودت را تحمیل نکن. منظور این نیست که ما از هیچ ملتی نباید چیزی یاد بگیریم! چرا، هر ملتی باید از ملت‌های دیگر چیزی بیاموزد. اصلاً بدون تبادل و آموختن از دیگران تمدن ساخته نمی‌شود حتماً باید چیزی آموخت اما آموختن یک چیز است تقلید یک چیز دیگر است. تقلید کور! وقتی شما سبک زندگی را از بقیه تقلید کور می‌کنید یعنی ملت ما ذره‌ای فکر نکند نه فکر و شعورش کار کند نه اراده‌اش! یعنی تو مثل نعش هستی! یک موجود بی‌اختیار، بی‌آگاهی و بدون حق انتخاب. مثل یک جنازه‌ای که توی رودخانه می‌اندازند و آب هرجا بخواهد آن را می‌برد. این می‌شود تقلید کور، این می‌شود غربزدگی. اما یک وقتی می‌خواهد ملتی تمدن‌سازی کند. ملت ایران تصمیم می‌گیرد بر اساس تفکر اسلامی با استفاده از عقل و تجربه خودش و تجربه دیگران رشد کند، حتماً باید ترجمه بکند حتماً باید به بقیه ملت‌ها نگاه بکند آن نکاتی که با اسلام سازگار است مثبت است باید یاد بگیریم ما از خیلی از ملت‌ها باید چیز یاد بگیریم. می‌دانید وسعت خانه در ایران دوم است، مصرف انرژی در ایران یکی از چند کشور اول جهان هستیم. مصرف سوخت، انرژی، هنوز هم که هننوز است همین‌طور است. خب این‌ها مسائل مهمی است. آن وقت بعضی‌ها می‌گویند که تقلید یک جاهایی موفق بوده و یک جاهایی ناموفق. مثلاً می‌گویند ژاپنی‌ها موفق بودند. بله. من نمی‌خواهم چیزی از ملت ژاپن کم کنم چون همین ملت ژاپن از جمله ملت‌هایی است که از ما بسیار پرکارتر و بسیار کم‌مصرف‌تر هستند البته چون هدف در زندگی ندارند و دچار یک پوچ‌گرایی شدند و آن مفاهیم فرهنگی قبل‌شان را از دست دادند راه رفتن خودشان را یادشان رفته،‌ و راه رفتن غربی‌ها را هم کامل یاد نگرفتند لذا الآن جزو بالاترین آمارهای خودکشی در ژاپن است خیلی افسرده و خیلی تنها هستند ولی به لحاظ تولید و مصرف، زیاد کار می‌کنند و کم مصرف می‌کنند. حالا کسی بگوید این‌ها یک نمونه موفق هستند از تقلید. بله، ولیکن آن چه که در ژاپن و یا بعضی از کشورهای دیگر ساختند این تمدن‌سازی نکردند، بلکه کپی‌برداری کردند، این را به شما بگویم تمدن نساختند تمدن تقلیدی است. همه چیز مونتاژ است. همه چیز کپی‌برداری است اسم این تمدن‌سازی نیست البته تلاش است ارزشمند هم هست. می‌دانید چه زمانی تمدن‌سازی کپی‌برداری می‌شود؟ وقتی شما در سبک زندگی‌تان به فرهنگ خودت و مبادی خودت و غایات خودت، موقعیت خودت و مشکلات خودت و تهدیدها و فرصت‌های ملت خودت، امکانات و محدودیت‌هایت نگاه می‌کنی و بعد فکر می‌کنی و عقلت را به کار می‌اندازی برنامه‌ریزی می‌کنی اهداف و غایات و ملاک‌های ارزشی‌ات هم دستت هست و از تجربه ملت‌های دیگر هم، ولو غیر مسلمان استفاده می‌کنی، چنانچه وقتی دشمن حمله کرد که مدینه را از بین ببرند جناب سلمان فارسی به پیامبر(ص) گفت آقا در ایران، در این‌طور موارد که تعداد دشمن خیلی زیاد است و وارد شهر می‌خواهد بشود ما در ایران خندق می‌کنیم! پیامبر(ص) نگفتند نه دیگر، خندق برای زرتشتی‌هاست و خندق ذاتاً زرتشتی است! ذاتاً مشرکانه است! نه، گفتند خیلی فکر خوبی است با ارزش‌های اسلامی و با اخلاق اسلامی هیچ منافاتی ندارد یک تجربه موفقی است سریع بکَنید به همان سبکی که در ایران کانال و خندق می‌کَنید بکَنید. اصلاً جنگ خندق همین است خود پیامبر(ص) هم رفت آن جلو کلنگ می‌زد خندق می‌کَند. پس ما نگاه می‌کنیم اگر چیزهایی منافاتی با ارزش‌های اسلامی ندارد و به تحقق ارزش‌های اسلامی کمک می‌کند ولو از تجربه و عقل دیگران هم باشد در راستای ارزش‌های اسلامی سازگار است استفاده می‌کنیم این تمدن‌سازی اشکالی ندارد در جزئیات، شما مهندس معکوس بکن، کپی‌برداری هم بکنی اشکالی ندارد اما کل آن را می‌خواهید کپی کنید؟! بعد کم‌کم هدف زندگی و سبک زندگی و طرز لباس پوشیدن‌تان و رژیم غذایی‌تان و مناسبات جنسی و اخلاقی‌تان، و روابط خانوادگی‌تان همه تابع او باشد؟ خب بله، به لحاظ رفاه یک رفاهی می‌آید اما یک مرتبه صله رحم نابود می‌شود. یک مرتبه صدقه و انفاق تمام می‌شود. یک مرتبه صبر در برابر مشکلات تمام می‌شود. خب این‌ها هست، باید ببینید چه دارید می‌دهید و چه دارید به دست می‌آورید؟ هنر این است چیزهایی به دست بیاورید و چیزی را از دست ندهید. این تمدن‌سازی می‌شود و بخش عمده آن همین بحث سبک زندگی است. این‌ها آمدند به ما گفتند اگر سبک زندگی جدید می‌خواهید مدرنیزاسیون یعنی تقلید و کپی‌برداری از غرب در همه چیز، آن وقت انواع تعارضات در جامعه ما ایجاد شد چون آن‌ها با مبانی و شرایط خودشان این کارها را ظرف 200- 300 سال، 400 سال ساختند و بخشی از آن را هم بدانید بخش مهمی از نکات مثبت آن را هم از جهان اسلام و از تمدن اسلامی چند قرن گذشته گرفتند. این‌هایی که می‌گویم همه مستند است. ولی بالاخره آن چیزی که از آب درآمده، ما مبنای و غایت آن را که قبول نداریم. این تعریف از انسان، این تعریف از زندگی را که قبول نداریم ولی ابزار و امکانات و بعضی از تصمیم‌گیری‌ها را، عقل ابزاری، چرا می‌شود استفاده کنیم. آن‌ها گفتند همه با هم یا هیچی. توی بعضی از مغازه‌ها می‌روید میوه‌های سالم و بنجل هست می‌خواهی جدا کنی می‌گوید نه از یک کنار، او منافع خودش را می‌بیند راست هم می‌گوید. می‌گوید این‌طوری نیست که من این تکنیک را به تو آموزش بدهم بعد بگویم ولی تو این تکنیک را در خدمت ارزش‌های خودت بگیر. نه، مثل الآن که ماهواره‌ را غرب قطع کرد، او می‌گوید ما می‌گوییم آزادی بیان و رسانه و تکنیک، اما به شرط این که در همان راستایی که ما می‌گوییم از آن استفاده شود نه این که طور دیگری از آن استفاده کنی. این خطی است که 200 سال است از زمان قاجار رفتند، اولین ارتباطات از زمان صفویه برگزار می‌شود رفتند با ونیز و اروپایی‌ها نقب زدند چون از دو طرف با عثمانی‌ها درگیر بودند از همان‌جا از اواخر صفویه شروع شده، در دوره قاجار این‌ها آمدند نفوذ کردند مسلط شدند بعد هم کودتا کردند و یک حکومت یک دست مال خود را در ایران ساختند (پهلوی) و در ایران مستقر شدند. از اول به ما گفتند سبک زندگی جدید و امروزی و مدرن یعنی تقلید از غرب، و تعارضات مختلف پیش می‌آمد، توی بخش‌های مختلف زندگی اجتماعی در ایران، اقتصادش همین‌طور، وصله پینه، صنعت آن، مونتاژ وصله پینه، برای این‌هایی که عقل‌شان به چشم‌شان است خوب بود. لذا من عرضم را با این نکته ختم کنم، این مورخین اروپایی می‌گویند یک روزی بود مسلمان‌ها پول و زور و علم، همه دست مسلمان‌ها بود و ما فرنگیان از آن‌ها تقلید می‌کردیم مربوط به تاریخ تمدن غرب، از زبان غیر مسلمان است. ببینید آن وقت‌ها به جهان اسلام چطور نگاه می‌کنند؟ با همان ذلّتی که ما و شما و پدران ما در این 100- 150 سال اخیر به این‌ها نگاه کردند. ببینید چطوری موهایش را چطوری آرایش می‌کند؟ ببین خوب شد عین او شد؟ لباسهایم را ببین عین اوست؟ حالا بیچاره‌ها بعضی‌‌ها که می‌روند لباس‌های کهنه آن‌ها را می‌خرند پایشان می‌کنند چند نفر موجودات این‌طوری دیدم! شلوار دست دوم پاره و بوگندو معلوم کی کجا این را پایش کرده توی این شلوار چه کارهایی کرده؟ می‌روند این‌ها را می‌خرند می‌پوشند! پایشان می‌کنند پز می‌دهند. این هم سبک زندگی است. حالا آن نوع رسوای آن است ما یک مقدار پیچیده‌تر داریم همان کارها را می‌کنیم. آن رسوایش هست. من اولین باری که این شلوارها را دیدم گفتم آقا چرا این را نمی‌دوزی؟ یکی از بستگان ما بود گفتم چرا این را نمی‌دوزی با شلوار پاره هی توی مجالس می‌آیی؟ گفت نه بابا این مدلش این‌طوری است. گفتم شلوار پاره مدل است؟ شلوار را می‌پوشند که پایشان را بپوشانند آن وقت تو شلوار پاره پایت می‌کنی؟ آن هم کهنه؟ بعد گفت این را از فلان جا خریدم! یعنی این دست دوم است. خیلی خوشحال بود!

آن وقت این مورخ تمدن می‌گوید که اروپا در قرون وسطا دچار انحطاط بود درست در آن زمان مسلمانان در اوج علم و قدرت و ثروت و تمدن بودند. مذهب کاتولیک در قرون وسطا در انحطاط اروپا مؤثر بود. برداشت نادرستی از مذهب و اخلاق، تفسیرهای نادرست از زندگی، راه پیشرفت را بر جامعه اروپا بسته بود. مذهب اروپایی، کلیسا، پاپ. انسان را محکوم قضا و قدر به معنای غلطش، همان که می‌گویند ثابت و حقیقت مطلق، برای این است که این چیزها را آن‌جا شیندند با اسلام مقایسه می‌کنند. محکوم قضا و قدر خداوند موجودی گناهکار و ترسو و ضعیف. اگر می‌خواهی مذهبی و کلیسایی باشی باید بگویی انسان یک موجود پست است که اصلاً با گناه به دنیا می‌آید، این‌ها می‌گویند انسان با گناه، گناهکار به دنیا می‌آید درست برخلاف اسلام که می‌گوید انسان، پاک و بی‌گناه به دنیا می‌آید، این‌ها می‌گویند انسان گناهکار به دنیا می‌آید آن غسل تعمیدی هم که اول می‌دهند برای این که یک حداقلی از تطهیر در انسان شده باشد و الا ذات انسان نجس است. تفاوت نگاه‌ها را ببینید. فقط کشیشان و روحانیان بودند که روح قدسی داشتند بقیه باید تابع آن‌ها باشند تا رستگار بشوند ولو این که آن‌ها گناه بکنند و اروپا در انحطاط غرق شد. هر نوع نوآوری و تحول و پیشرفت‌طلبی کفر تلقّی شد و شدیدترین مجازات‌ها را دارد. می‌گوید درست در همین زمان در شرق اسلامی، آزادی اندیشه و مدارس پررونق، دانشگاه‌ها و مدارس پررونق که هم علم دین و هم علوم طبیعی در آن‌ها بحث می‌شود نشاط علمی و فلسفی، به تدریج اروپای قرون وسطا از مسلمین تقلید کرد. اولین نمونه‌های تقلید school، اسکول مدارس وابسته به کلیسا بود که با کپی‌برداری از دانشگاه‌های اسلامی ساخته شد هم معماری آن و هم متون درسی آن، از ریاضی و پزشکی و همه چیز. رسید دورانی که در اروپا اگر کسی می‌خواست به او روشنفکر بگویند که عجب این آقا روشنفکر است این باید حتماً ریش می‌گذاشت! باید لباس‌های عربی، ابا می‌پوشید. اگر می‌خواست کسی در لندن و پاریس و اروپا پز بدهد باید می‌گفت شما می‌دانید من از کجا آمدم؟ من از دانشگاه قاهره و ری و بغداد آمدم! مثل حالا که می‌گویند من از کمبریج آمده یا از هاروارد آمده، که اصلاً نگاه نمی‌کنند سواد داری یا نداری، از آنجا آمدم! یک زمانی برعکس بود می‌گوید کلاً اولین دانشگاه‌های مدرن اروپا توسط کلیسا با کپی برداری از مساجد و مدارس علمی مسلمین ساخته شد. اروپایی‌ها از کشتی‌های بادبانی مسلمانان که قدرت و استحکام داشت و راه‌های اقیانوس‌ها را می‌شناخت تقلید کردند و وارد قاره آمریکا شدند. می‌گویند کشف آمریکا. می‌گوید ما اصلاً طبق نقشه‌های مسلمان‌ها آن‌جا رفتیم. کدام کشف؟ این‌ها از قبل آن‌جا می‌رفتند. می‌گوید کاری شد که در اروپا برای تقلّب مارک کشورهای اسلامی را بر کالاهای خود می‌زدند همین کاری که ما الآن داریم برعکس می‌کنیم. ببینید چطوری سبک زندگی از جهان اسلام می‌رفته، حالا از غرب دارد می‌آید؟ دوباره باید این جریان معکوس بشود. برای تقلّب مارک کشورهای اسلامی را بر کالاهای خود می‌زدند می‌گفتند made in فلان کشور اسلامی، چون کیفیت بهتر و فروش بیشتر داشت. دانشمندان و علمای دانشگاه‌های اروپا در کلاس درس از ابا و عمامه استفاده می‌کنند. دانشگاه سوربن پاریس می‌گوید تا قرن 13 و 14 میلادی، اساتید، پروفسورها، هرکس ابا و عمامه داشت یعنی لباس عربی داشت می‌گفتند این خیلی ملاست و به تقلید از آنان ریش می‌گذاشتند. می‌گوید حتی شکل‌گیری رنسانس، حتی پروتستانتیزم اعتراضی علیه پاپ و کلیسا، ناشی از آشنایی اروپایی‌ها با مسلمانان بود به عبارت دیگر، در جنگ‌های صلیبی مسیحیت، اسلامیزه شد و پروتستانتیزم متولد شد. یعنی اصلاح مذهب و رفرمیزم و پیدایش پروتستانتیزم تحت تأثیر آشنایی اروپا با جهان اسلام بود. گفتند این چطور دینی است که پیشرفت در نمی‌آید و آن یک دین است که مدام مسلمانان دارند پیشرفت می‌کنند؟ چطوری است؟ این یک تعبیر مهمی است، نه این که پروتستان به اسلام نزدیک‌تر است ولی از جهاتی نزدیک‌تر است از جهاتی نه. ولی در جنگ‌های صلیبی مسیحیت اروپا اسلامیزه شد و پروتستانتیزم متولد شد. "مارکس وبر" می‌گوید پروتستانتیزم هرجا بود پیشرفت صنعتی، سرمایه‌داری، اقتصادی بیشتر شد. پروتستان‌ها پیشرفته‌ترند، کاتولیک‌ها عقب افتاده‌ترند، آرتدوکس‌ها منجمدترند، فرهنگ پروتستان‌ها برای این بود که عمدتاً ارتش‌های جنگ‌های صلیبی غالباً از انگلیس و آلمان و فرانسه می‌آمدند، راه‌ها طولانی بود، جنگ‌ها دو قرن طول کشیده بود، بخش عظیمی از این‌ها آمدند در همان منطقه آسیای صغیر، نزدیک فلسطین آن‌جاها ساکن می‌شدند تا چند نسل آن‌جا می‌ماندند، نسل‌های بعدی جنگجویان صلیبی بعد از سال‌ها زندگی در کنار مسلمین با سبک زندگی مسلمین آشنا می‌شدند، روابط اجتماعی، نظام حکومتی، اقتصاد، صنعت را از آن‌ها یاد می‌گرفتند، اروپا برمی‌گشتند و به اوپوزیسیون تبدیل می‌شدند! علیه پاپ و کلیسا اعتراض می‌کردند و می‌گوید این موج برگشت این‌ها از مرزهای جهان اسلام به قلب اروپا باعث شد هم مسیحیت متلاشی شد و پروتستانتیزم بیرون آمد، و هم پاپ و کاتولیک تضعیف شد و هم نظام علمی اقتصادی جدید کم‌کم بوجود آمد. چندتا سؤال من خدمت شما جواب بدهم، بقیه‌اش را هم می‌برم با دقت می‌خوانم و انشاءالله در یک فرصت دیگری عرض می‌کنم.

سؤال: فرمودند آیا واقعاً جامعه‌ها یا جامعه ما در حال سکولاریزه شدن نیست؟ راه حل چیست؟

جواب استاد: من نگفتم هیچ جامعه‌ای سکولاریزه نمی‌شود یا می‌شود، من گفتم این که می‌گویند بطور ذاتی و جبری و قهری، جوامع سکولاریزه می‌شوند سکولاریزه شدن یا نشدن بستگی به نحوه عمل ما و شما دارد. درست عمل کنیم سکولاریزه نمی‌شود پیشرفت هم می‌کنیم. غلط عمل کنیم یا سکولاریزه می‌شویم و تمدن تقلیدی می‌سازیم یا متحجّر و عقب‌مانده می‌مانیم و دین تمدن‌ساز هم نداریم،‌ دین شخصی داریم.

سؤال: فرمودند چطور می‌توان در زندگی لذت برد؟ البته به سبکی که وارد گناه نشویم و اخلاق‌مدار باشیم. به غیر از ازدواج.

جواب استاد: دیگه والا من راه خاصی بلد نیستم همین راه‌های معمولی که شما بلدید ما هم بلدیم. ببینید همه کارها دو جور می‌شود، همه کارها دو سبک است. در همه عرصه‌ها می‌توانیم دینی و الهی زندگی می‌کنیم می‌توانیم متحجرانه و احمقانه به نام مذهب زندگی کنیم می‌توانیم کافرانه و سکولار زندگی کنیم با قطع نظر از حق و وظیفه. ضمن این که گفتند لذت ببرید نگفتند که هدف‌تان از زندگی لذت باشد. این هم فرق می‌کند. آخه یک سبک زندگی داریم که می‌گوید چه کنیم از تک تک لحظه‌ها بیشترین لذت را ببرم؟ این سبک زندگی انسانی نیست. به هر قیمتی بیشترین لذت را ببرم ولی اگر لذت برد، برد.

پایان



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha